دوش در خواب سحر سرو چمانم دیدم آن کرم کردهء بالا،تحفه یزدانم دیدم
دست در گرو شمیم زلفش بردم اندر هوای سر یار،هوای ایوانم دیدم
دلم از بد عهدی یاران زمانه شکست در طینت آن یار،وفای مردانم دیدم
زین همرهان غره و غافل دلم گرفت وز همرهی آن یار،مونس دورانم دیدم
از ذکر دل و حال خراب و عطش عشق مست شدم و مستی رندانم دیدم
گر خواب نازم به تعبیرش بینجامد در شهد سخنم،حافظ دورانم دیدم
یوسف ار لطف یار،یار گردد دگر بارت در آن لطف و صفا،شادی مستانم دیدم
علی یوسفی- تهران-مهر 91
نظرات شما عزیزان: